حمایت ادعایی اوباما و کامرون از اعتراضات مردمی!
شباهنگ راد شباهنگ راد

 تصاویر غم‏بار و دردناک زندگی میلیاردها انسان محروم جهان دارد هر روزه در مقابل چشمان آراداندیشان رژه می‏روند و قدرت‏مداران جهانی، سودای هدایت و پشتیبانی اعتراضات مردمی در مقابل حکومت‏ها و دولت‏های سراپا وابسته بخود را در سر دارند. ناامنی و نداری در همه‏جای دنیا سیطره انداخته است و دزدان و غارت‏گران دیروزی و امروزی دارند، قیافه‏ی کریه خود را بزک می‏نمایند تا این جهان سراسر ظلم، دست نخورده باقی بماند. چه زمانه‏ای شده است‏که مسببین اصلی بدبختی زندگانی میلیاردها انسان دارند، لباس "دوستی" بر تن می‏کنند و سخن از حمایت اعتراضات مردمی به‏میان می‏آورند! فضای جهان را آغشته از جنگ و کُشت و کُشتار محرومان نموده‏اند؛ با سیاست‏های ارتجاعی‏شان، دنیا را به‏کام کودکان و جوانان تلخ نموده‏اند و از یک‏طرف هر روزه در پی پیاده نمودن نقشه‏های تازه، علیه‏ی محروم‏ترین اقشار جامعه‏اند و از طرف‏دیگر دارند از قلع و قمع اعتراضات مردمی از دولت‏های دست نشانده‏ی‏شان شکوه و شکایت می‏کنند!! دنیا را در دستان خود قبضه نموده‏اند و همه‏ی ارگان‏ها در خدمت به سیاست‏های‏شان قرار دارد و همه‏ی نهادهای به اصطلاح حقوق بشری هم وظیفه‏ای جز همواره نمودن سیاست‏های شان بر عهده ندارند. واقعیت این است‏که دنیا در چنین وضعیت شومی قرار گرفته است و مرگ و میر طبقات پائین و بی‏دفاع قطع نشدنی‏ست. در چنین چهارچوبه‏ای ناتو طی اطلاعیه‏ای در بیست‏و‏چهارم مه ماه اعلام نموده است‏که: "نیروهای ائتلافی از هم‏اکنون واحدهای ویژه زمینی را وارد عملیات کرده‏اند تا هر چه زودتر به این مناقشه خاتمه دهند".

 

پیشاپیش می‏توان بر عواقب و نتایج مخرب تصمیم ناتو بر زندگانی میلیون‏ها انسان رنج‏دیده‏ی لیبی پی بُرد. سرمایه‏داران جهانی به بهانه‏ی "اقدامات انسان‏دوستانه"، لیبی را به ویرانه تبدیل نموده‏اند و بر ناامنی‏ها افزوده‏اند. می‏گویند و می‏خواهند با توسل به زور و تخریب خانه و کاشانه‏ی محروم‏ترین اقشار جامعه، امنیت و آسایش را باز گردانند!! به بهانه‏ی حمایت از جنبش‏های اعتراضی دارند به تخطئه‏ی آن‏ها می‏پردازند. هدف بالندگی و رهائی مردم از قید و بندهای اسارت‏بار چندین دهه‏ی سرمایه‏داران زالو صفت و حاکمان زورگو نیست بلکه تأمین منافع‏ی سرمایه‏های امپریالیستی از جمله امریکا، انگلیس، فرانسه و غیره در میان است. هدف مقابله با جنبش‏های اغتراضی رو به‏جلو نیست بلکه حفظ و پایداری مناسبات گندیده‏ی سرمایه‏های امپریالیستی‏ست. هدف باز تعریف سرمایه در این خطه و جابه‏جائی عناصر وابسته بخود با شرایط تازه است. براستی که کدامین زمانه و دوره‏ای را می‏توان گواه گرفت و به کدامین دوره‏ از تاریخ جوامع‏ی امپریالیستی می‏توان دل بست که در آن طبقه‏ی حاکمه و قدرت‏مداران جهانی به حمایت از اعتراضات بحق و پایه‏ای کارگران و زحمت‏کشان برخاسته‏اند و هدف‏شان پویائی جنبش‏های اعتراضی و تحقق حقوق به یغمای بُرده شده‏ی‏شان بوده باشد؟ سرکوب مردم و به یغما بُردن اموال عمومی همواره جزء ذاتی سیاست‏های امپریالیست‏ها بوده و می‏باشد. نه تنها در هیچ دوره و زمانه‏ای قدرت‏مداران جهانی در کنار کارگران و زحمت‏کشان نبوده - و نخواهند بود - بلکه مولد تاریکی‏ها و به اسارت کشاندن آزادی‏های نیم بند جوامع‏ی بشری‏اند. صلاح و منفعت امپریالیست‏ها در پژواک آزادی‏خواهی و تحقق خواسته‏های اولیه‏ی انسانی نیست. اوباما و کامرون دارند دروغ می‏گویند که سرکوب مردم منطقه توسط حکومت‏ها را تحمل نمی‏کنند و به دروغ دارند می‏گویند که: "ما کنار نخواهیم ایستاد تا آرمان‏های مردم زیر رگبار بمب‏ها، گلوله‏ها و آتش خمپاره‏ها سرکوب شود. اگر چه ما از استفاده از زور اکراه داریم امّا زمانی که منافع و ارزش‏های ما یک‏جا چنین ایجاب کند مسئولیت داریم وارد عمل شویم".

 

حقیقتاً که تجربه‏ی تاکنونی، نه تنها بر باوری چنین گفتمانی [مبنی بر عدم استفاده از زور در مقابل مطالبات بحق توده‏های ستم‏دیده] صحه نمی‏گذارد بلکه دنیا شاهد بوده است‏که چگونه جهان‏خواران و زورمداران بمنظور تأمین منافع‏ی خودی، جان هزاران انسان بی‏گناه و بی‏دفاع را گرفته‏اند و چگونه ارزش‏های تعریف شده‏ی دیگران را لگدمال نموده‏اند تا بر منفعت و ارزش‏های آتان لطمه‏ای وارد نگردد؟ شاهد بوده است که چگونه بمنظور چنگ اندازی هر چه بیشتر تتمه‏های کارگران و زحمت‏کشان و کوتاه نمودن دست‏های جناح‏های رقیب، به جوامع‏ی گوناگون لشکرکشی نموده‏اند و با توپ و گلوله، سینه‏ی پیرمرد و پیرزن هفتاد و هشتاد ساله گرفته تا کودک هفت و هشت ساله را نشانه گرفته‏اند. چنین اعمال و خواست بی انتهایی را در این چندین دهه، دنیا به‏عینه شاهد بوده است؛ شاهد بوده است‏که هیچ‏گونه پای‏بندی‏ای به قوانین و قواعد تعریف شده‏ی خودی هم در میان نیست. نمونه‏ها و مثل‏ها، فرا قاره‏ای و فرا منطقه‏ای‏ست. کُشتار انسان‏های بی‏دفاع از مرز میلیون‏ها نفر هم گذشته است؛ تخریب خانه و کاشانه‏ی محرومان میلیونی‏ست. می‏خواهند در تداوم پایان جنگ سرد، دنیا را بر اساس منفعت طبقاتی خود تعریف نمایند. مشاهده شده است‏که چگونه هر زمان توده علیه‏ی دولت‏های دست نشانده‏ی‏شان بپاخاسته است، به بهانه‏ی مبارزه با "دیکتاتوری" و دفاع از "دموکراسی" و "حقوق انسانی" بر سر مردم بمب و گلوله ریخته‏اند و هزاران تن از آنانرا به کام مرگ کشانده‏اند.

به چه زبانی مردم منطقه و جهان باید اعلام نمایند که از دست رژیم‏های حافظ منافع‏ی امپریالیستی زله‏اند؛ با کدامین اعمال می‏بایست نشان دهند که مخالف سرمایه‏داران و طبقات بالا دست‏اند. به غیر از این است‏که همه‏جا و به اشکال متفاوت دارند امنیت و آسایش سرمایه‏داران را در هم می‏ریزند و در این‏میان نیازی به حمایت حامیان دولت‏های دست‏نشانده‏ی‏شان ندارند. بیهوده اوباما و کامرون دارند تاکید می‏ورزند که: "سرعت حرکت ملت‏های مختلف منطقه در راستای تحقق آرمان‏های آنان یکسان نخواهد بود و امریکا و برتیانیا خود را مستحق نمی‏دانند به‏جای مردم کشورهای مختلف منطقه در مورد روند تحولات و ابعاد آن تصمیم گیری کنند".

 

بزعم قدرت‏مداران جهانی به دلیل این‏که "سرعت حرکت ملت‏های مختلف منطقه در تحقق آرمان‏های آنان یکسان" نیست، بنابراین وظیفه‏ی‏شان هم، نمی‏تواند در یک ردیف قرار گیرد!! در حقیقت ترجمان گفته‏های اوباما و کامرون برای میلیون‏ها انسان زحمت‏کش و مدافعین دنیای انسانی گویاست. گویاست که انگیزه و هدف آنان، تغییر رژیم‏های دست نشانده در زمان "صلح" و "آرامش" دل‏بخواه‏ی سرمایه‏داران در یک منطقه و در یک جامعه نیست و مقصود و وظیفه بر آن است‏که هر زمان، توده علیه‏ی ناهنجاری‏ها و مصائب دست ساز سرمایه‏داران و امپریالیست‏ها بپاخاسته‏اند، پا در میانی نمایند تا مباداً روز و روزگاری، بر مناسبات حاکم بر جامعه‏ای خدشه‏ای وارد گردد. همه‏ی وظیفه‏ی‏شان بر مبنای چنین سیاست و منفعتی پای ریخته شده است و همه‏جا این‏چنین کرده‏اند و مشاهده شده است‏که سیاست‏شان نه باز گرداندن حقوق پایه‏ای میلیون‏ها انسان زحمت‏کش بلکه تداوم و گستردگی قید و بندهای اسارت‏بار امپریالیستی‏ست؛ سیاست و آرمانی که در تخالف با سیاست و آرمان توده‏های رنج‏دیده‏ی منطقه‏ی خاورمیانه، شمال افریقا و بالاخره سرتاسر جهان قرار دارد.

 

بر خلاف آرمان سرمایه‏داران و باور دولت‏مردان جهانی باید اعلام نمود که این دو آرمان، دهه‏هاست در مقابل هم قرار گرفته‏اند و مختص این منطقه و آن منطقه و این قاره و آن قاره نیست بلکه جهانی‏ست. آشکار شده است‏که مصاف و رویاروئی دو طبقه‏ی بالنده و میرنده است؛ مصاف دو طبقه‏ی استثمارگر و استثمار شونده است. شک و تردیدی در آن نیست که مضمون کار و ماهیت سیاسی این دو سر، متضاد از هم می‏باشد و در این‏میان کارگران و زحمت‏کشان سرتاسر جهان هیچ‏گونه نزدیکی‏ای، با آرمان طبقه‏ی سرمایه‏داری ندارند؛ به این دلیل روشن که یکی مدافع‏ی به یغما بُردن اموال عمومی و نعمات و تخریب جامعه است و دیگری در خدمت به رشد، شکوفائی و بالندگی جوامع‏ی بشری‏ست. با این اوصاف دموکراسی ادعایی و حمایت دروغین اوباما و کامرون از اعتراضات مردمی و آن‏هم با لشکرکشی و تخریبِ بی‏قوله‏های محروم‏ترین اقشار جامعه نه تنها بدرد کارگران و زحمت‏کشان نمی‏خورد بلکه با حذف و نابودی و با قطع سلطه‏ی سرمایه‏های امپریالیستی بر جوامع‏ی خاورمیانه، شمال افریقا و دیگر مناطق دنیا و مهمتر از همه‏ی این‏ها با برقراری حاکمیت کارگران و زحمت‏کشان است‏که دموکراسی واقعی، عدالت و آزادی متحقق خواهد شد. این آن دنیائی‏ست که میلیاردها انسان زحمت‏کش در پی آنند.

 

 

5 ژوئن 2011

 


June 5th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی